محمد مهدی نازنینممحمد مهدی نازنینم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

نبض زندگی"محمدمهدی

شروع دوباره...

چهارده ماهگی

هوای تو همجنس آرامشه  تو لبخند بزن تا دلم وا بشه فقط خدا میدونه خنده های شیرینت چقدر دلم رو آروم میکنه وقتی میگیرمت تو بغلم و میچسبونمت به خودم نفسم میره برات هر چقدر میبوسمت سیر نمیشم خداجونم! چجوری تشکر کنم ازت برا این همه آرامش ...
26 ارديبهشت 1396

روزهای اردیبهشت به روایت تصویر

روزهای اردیبهشت سریع گذشت اونقدر نیاز به توجه و نگهداری داری که فرصتی دست نداد برای ثبت خاطراتت باید شش دنگ حواسم به تو باشه و چشم بر ندارم از تو مبادا بلایی سر خودت بیاری مروری کردم عکس های ماه گذشته رو و بخشی از اون رو برات میزارم   عاااشق این ماشینی که باباجون برای خریده هر روز پشتش رو میگیری و کشون کشون میاریش تو پذیرایی و سرگرم میشی باهاش وای به روزی که هوس میکنی بری بالاش وایسی خونه ی عزیز روز پدر... بارون نم نم ... یه هوای بهشتی تو اردیبهشت و قدم زدن و بازی کردن شما دو تا... روزی که کچلت کردیم همش دست میکشیدی رو سرت و میخندیدی!! همچنان عاشق بالا رفتن از بلندی ها هستی و حت...
26 ارديبهشت 1396

روزنگار چهارده ماهگی

جان دلم بعد از مدتی تاخیر اومدم تا برات بنویسم اول از آخرین روزهای سیزده ماهگیت بگم که قشنگترین جمله ی دنیا رو یاد گرفتی این چیه!! اونقدر قشنگ میگی این جمله رو که دلم ضعف میره برات... روزی هزار بار این جمیه رو میگی... انگشت اشاره ات رو به طرف هر چیز آشنا و نا آشنایی میگیری و میپرسی این چیه؟ اونقدر لحنت خواستنیه که آدم نمیتونه بشنوه و قربون صدقه ات نره! خصوصا که سماجت فوق العاده ای داری تو پرسیدن پیله میکنی به یک چیز و پشت سر هم میپرسی این چیه! ما جواب میدیم باز میگی این چیه و ما باز جواب میدیم بعد از ورودت به چهاردهمین ماه زندگیت کلمه هایی که میگی بیشتر شده ماما و بابا و جوجه و مایی (ماهی) ...
26 ارديبهشت 1396
1